نقاشی طلوع خورشید اثر کلود مونه

تعداد بازدید: 852

مکتب امپرسیونیسم

دریافتگری یا امپرسیونیسم (Impressionism) یک جنبش هنری است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در فرانسه شکل گرفت. این سبک به دلیل داشتن قدرت انعکاس تضاد با سبک‌ های سنتی هنر و قوانین محکم آنها، توانست مطرح شود. پس از آن، نقاشی‌های سبک امپرسیونیسم بین سال‌های ۱۸۶۷ تا ۱۸۸۶ توسط گروهی از هنرمندان با به اشتراک‌گذاری رویکردها و تکنیک‌های مرتبط باهم، خلق شدند. واژه امپرسیونیست برای نخستین بار توسط یک منتقد هنری به نام لوئی لروی در سال ۱۸۷۴ بر اساس یکی از تابلو نقاشی های کلود مونه که ” امپرسیون: طلوع خورشید” نام دارد به کار برده شد. در واقع او این واژه را در توصیف ویژگی رهایی و ناتمامی نقاشی‌های مونته و دیگر نقاشان این سبک مطرح کرد.

نقاشی طلوع خورشید اثر کلود مونه

امپرسیونیسم بر احساس و ادراک لحظه‌ای هنرمند از یک صحنه تأکید دارد؛ این مکتب معمولاً از طریق استفاده از نور و بازتاب آن، ضربه‌های کوتاه قلم بر روی بوم و جداسازی رنگ‌ها، مخاطب را جذب می‌کند. نقاشان امپرسیونیست نظیر کلود مونه (Claude Monet) با اثر مشهور او «امپرسیون: طلوع آفتاب» و ادگار دگا با نقاشی «کلاس باله»، اغلب از زندگی مدرن به‌عنوان موضوعات نقاشی خود استفاده می‌کردند و از نور و حرکت به‌گونه‌ای بهره می‌بردند که پیش از این سابقه نداشت.

امپرسیونیست‌ها می‌کوشیدند در ترسیم مناظر طبیعی، آن لحظه‌هایی را که شرایط جوی و نور خورشید حالت خاصی را به طبیعت می‌دهد به نمایش گذارند و همچون عکاسی که ممکن است، ساعت‌ها به انتظار بنشیند تا لحظه طلوع خورشید را صید کند، در انتظار لحظه‌های نابی بودند تا بتوانند مناظر را در نور خاصی به تصویر کشند. از مهمترین ویژگی های امپرسیونیسم می توان به الگوی لحظه ای نور و بازی با نور خورشید، ادراک مستقیم بصری و تحریک بصری به وسیله نور، طرد رنگ های تیره و استفاده از رنگ های روشن و ثبت عالم واقعیت در لحظه ای گذرا، آنی و ناپایدار اشاره کرد.

امپرسیونیسم در سینما

جنبش امپرسیونیسم در ابتدای قرن بیستم و در دهه ۱۹۲۰ راه خود را در سینمای کلاسیک فرانسه باز کرد و مهم‌ترین عامل پیدایش آن نظریات ریچیوتو کانودو نظریه‌پرداز ایتالیایی بود. کانودو در سال ۱۹۱۱ بیانیه تولد هنر ششم را در فرانسه منتشر کرد که در این بیانیه دو بحث مهم در حوزه‌ی نظریه سینمایی مطرح شد؛ یکی بحث پیرامون واقع گرایی و رئالیسم سینمایی و دیگری در باب سینمای مبتنی بر فرم و ریتم که هدفش بازنمایی صرف واقعیت نیست و این بحث سرچشمه ایده فیلمسازانی شد که امپرسیونیسم را در سینما بنیاد نهادند.

لویی دلوک، ژان اپشتاین، آبل گانس و ژرمن دولاک فیلمسازانی بودند که در کتاب‌ها و مقالاتشان به تبیین نظریه امپرسیونیستی سینما پرداختند و بعدها در کنار دیگر آوانگاردهای سینمایی به دنبال آفرینش سینمای ناب بودند. اینان سینما را از این رو که آشفتگی و بی‌مفهومی دنیا را به ریتم و ساختار مستقلی بدل می‌کرد، با سایر هنرها برابر می‌دانستند. امپرسیونیست‌ها در درجه‌ای بالاتر سینما را هنری مستقل معرفی می‌کردند. این جنبش، موسیقی، شعر و مهم‌تر از همه دنیای تخیل را بخشی از عناصر تجربه سینمایی به شمار می‌آورد.

امپرسیونیست‌ها اعتقاد داشتند سینما نقطه مقابل تئاتر و بیانگر تجربه‌های شخصی کارگردان است و این تجربه‌ها است که به ایجاد احساسات در تماشاگران می‌انجامد. سینما وظیفه‌ای در بازنمایی واقعیت ندارد و این مفهوم سینمای ناب است. در تقابل با تئاتر، امپرسیونیست‌ها از مکان‌های واقعی، بازی‌های ناتورالیستی، حرکت‌های دوربین و تدوین متریک استفاده می‌کردند تا سینما کیفیت تقلیدی تئاتری و ادبی پیدا نکند. دکورهای مدرنیستی، نورپردازی به هدف افزایش فتوژنی، فیلمبرداری به شیوه‌های سوپرایمپوز (Superimpose) و اسلوموشن، استفاده از اشکال هندسی مثل بیضی برای نقطه دید شخصیت اول و یا نماهای POV اول شخص، تدوین ریتمیک و سریع که بالاترین اولویت را در کار امپرسیونیست‌ها داشت، همگی بیانگر میزانسن در فرم آثار امپرسیونیستی است.

فیلم “سمفونی دهم” آبل گانس نخستین فیلم مهم جنبش سینمای امپرسیونیسم محسوب می شود. از دیگر فیلم های مهم سبک امپرسیونیسم می توان به “تب” ساخته لویی دلوک، “الدورادو” ساخته مارسل لربیه، “مادام بوده خندان” اثر ژرمن دولاک، “وستر” ساخته ژان اپستاین و “ناپلئون” ساخته ابل گانس اشاره کرد.

فیلم سمفونی دهم

روایت و طرح داستانی اکثر فیلم‌های امپرسیونیستی به گونه‌ای بود که در آن قهرمان فیلم طی سلسله‌ای از حوادث در موقعیتی دچار می‌شود که این موقعیت‌ها بستری برای استفاده از تمهیدات سبکی و بیان احساسات و درونیات کاراکتر را مهیا می‌کند. به واسطه ی این موارد، از سه جنبش فیلمسازی اروپایی که در دهه ۱۹۲۰ همزمان شکل گرفتند، یعنی امپرسیونیسم فرانسه، اکسپرسیونیسم آلمان و مونتاژ شوروی، امپرسیونیسم فرانسه از همه بیشتر دوام داشت. بعد ها آلفرد هیچکاک کارگردان بزرگ سینما فیلمی کوتاه تحت عنوان سفر بخیر (Bon Voyage) را در این سبک ساخت. جهت تماشای این فیلم می توانید به صفحه فیلم های کوتاه آلفرد هیچکاک مراجعه کنید.

منابع: هنر سینما (دیوید بوردول) | سبک ها و مکتب های هنری (یان چیلورز)

 

جستارهای وابسته: