تعداد بازدید: 884

آشنایی با سینمای صامت

فیلم صامت به فیلمی بدون صدا و اختصاصاً بدون دیالوگ می‌گویند. فکر ترکیب‌کردن فیلم‌ها با صدا یک ایده به قدمت خودِ سینماست، ولی به دلایل فنی، این امر تا قبل از سال 1927 میسر نشد. دوران فیلم‌های صامت (1895-1927) به «عصر پرده نقره‌ای» مشهور است.

در دوران صامت پیوند تصویر با صدای همزمان برای مبدعین این امر ممکن نبود، در واقع روشی برای این کار تا اواخر دهه 1920 میلادی پیدا نشده بود. فیلم “خواننده جاز” را به عنوان اولین فیلم سینمای ناطق می شناسند که در 6 اکتبر 1927 میلادی موجب ورود صدا به صنعت سینما شد. تا قبل از این و در ۳۰ سال اول عمر سینما فیلم‌ها صامت بودند، هرچند که با موسیقی زنده و حتی گاهی هم جلوه‌های صوتی محیطی و  تفسیرهایی که توسط نمایش دهنده فیلم ارائه می‌شد همراه بود.

از پیشگامان سینمای صامت می توان به افرادی همچون ژرژ ملی یس، دیوید گریفیث و چارلی چاپلین نام برد اما رشد و توسعه سينماي صامت با آثار كمدي گره خورده است. در میان غول‌های سینمای کمدی کلاسیک، همواره نام‌های چارلی چاپلین، هارولد لوید، فورد استرلینگ و زوج استن لورل و اولیور هاردی و تعدادی دیگر بر سر زبانهاست. بين عامه مردم و درباره سينماي كمدي كلاسيك؛ آنچه هرگز مورد توجه نبوده، نام‌های اشخاصی است که در کسوت استاد یا مربی نقش اصلی را در بروز و شکوفایی استعدادهای نام‌هاي بالا ایفا کرده‌اند که در راس آنها باید از مک سنت نام برد. مک سنت (Mack Sennett) با تاسیس شرکت معروف کی استون (Keystone Studios) در ابتدای دهه دوم قرن بیستم بسیاری از استعدادهای کمدی را در اطراف خود گردآوری کرد و تحت آموزش قرار داد.

چارلی چاپلین، هارولد لوید، فتی آربوکل، بن تورپین، چستر کانکلین و چند نفر دیگر در آن زمان از افرادی بودند که مدتها تحت آموزش مک سنت به فعالیت‌های سینمایی در ژانر کمدی پرداختند. در سبکی که مبدع آن مک سنت بود و به کمدی بزن بکوب یا اسلپ استیک معروف شد. همچنین کشف های سینمایی مک سنت در سينماي آمريكا هرگز تعطیل بردار نبود و در سالهای پایانی دهه دوم قرن بیستم ، “هری لنگدون” و “فرانک کاپرا” که بعدها از غولهای سینما شدند.

چارلی چاپلین؛ نابغه هنر هفتم و اسطوره سینمای صامت

چارلز اسپنسر چاپلین سینماگر مشهور انگلیسی بود. چارلز چاپلین بیشتر با نام چارلی چاپلین شناخته می‌شود. چارلی چاپلین در شانزدهمین روزِ آوریلِ ۱۸۸۹ میلادی به دنیا آمد. چاپلین یکی از محبوب‌ترین و بزرگترین هنرمندان سده بیستم میلادی و تاریخ سینما است که در طول دوران فعالیت هنری‌اش، سه بار موفق به دریافت جایزه اسکار شد.

چاپلین از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ به همراه فرد کارنو سراسر آمریکا را دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا می‌کرد. چاپلین در زمان همکاری با شرکت کارنو در آمریکا هم‌اتاقی استن لورل بود. استنلی به انگلیس بازگشت اما چاپلین در آمریکا ماند. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلم‌سازان قرار گرفت و از آن پس با شرکت های فیلم‌سازی کی استون و یونایتد آرتیستز همکاری کرد.

boss Chaplin

چارلی نخستین فیلمش را با نام “ساختن یک زندگی” که فیلمی کمدی بود در سال ۱۹۱۴ میلادی آغاز کرد. با این فیلم چاپلین به شهرت رسید. به تدریج چاپلین به محبوب‌ترین هنرمند تاریخ سینما تبدیل شد و تهیه‌کنندگی آثارش را نیز بر عهده گرفت. او در خصوص نخستین تجربه‌های سینمایی‌اش می‌گوید: “من هیچ ایده‌ای درباره چهره‌پردازی و لباسم نداشتم. لباسی را که در فیلم اول داشتم دوست نداشتم. در راه لباس‌خانه به این نتیجه رسیدم که شلوار بگی گشاد بپوشم و کفش‌های بزرگ و کلاهی خاص. می‌خواستم همه چیز با هم در تضاد باشد. کتی تنگ و کلاهی کوچک و کفشی بزرگ. نمی‌دانستم باید پیر به نظر بیایم یا جوان؛ اما وقتی یاد حرف کارگردان افتادم که می‌خواست کمی بزرگتر از آنچه هستم به نظر بیایم، پس یک سبیل اضافه کردم. نمی‌دانستم چه شخصیتی باید داشته‌باشم، اما زمانی‌که لباس‌ها را پوشیدم، خودِ لباس‌ها احساسی به من داد که شخصیت را دیدم، آغاز به شناختنش کردم و زمانی‌که به روی صحنه می‌رفتم، کاملاً متولد شده ‌بود.

شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبان‌های مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگ منشانه داشت.  او سعی داشت مشکلات جامعه ی انسانی را از طریق سینما و در قالب طنز بیان کند.

Charlie Chaplin

شیوه فیلم‌سازی  چارلی چاپلین

چاپلین از سال ۱۹۱۸ در استودیوی خود مشغول به کار شد. تمام فیلم‌های پیشین، دوباره ویرایش و کات شدند و در سال‌های مختلف موسیقی و تدوین جدید صورت گرفت.  چاپلین همیشه بسیار اشاره‌وار در مورد روش‌های فیلم‌سازی خود سخن می‌گفت، اگر غیر از این عمل می‌کرد مانند این بود که یک شعبده‌باز حقه‌های خود را افشا کند.

در واقع تا قبل از ساخت فیلم‌های صدادار مانند دیکتاتور بزرگ در سال ۱۹۴۰، او هیچ وقت یک فیلم‌نامه کامل از ساخت فیلم در اختیار نداشته است. روش چاپلین این گونه بود که طرحی در ذهنش پرورانده می‌شد و بر اساس آنچه ارائه می‌کرد با او قرارداد بسته می‌شد و در این مسیر او می‌توانست آزادانه بنویسد و خود کارگردان فیلم خود باشد.

 بعد چاپلین گروه همکاری خود را تشکیل می‌داد و محیط داستان و شخصیت‌های آن را می‌ساخت و تقریباً در طول فیلم بود که ابتکارها و ظرافت‌های داستان به ذهنش می‌رسید و آن‌ها را به طرح خود اضافه می‌کرد. گاهی با قسمت‌هایی از فیلم که قبلاً پذیرفته شده بود مخالفت می‌شد یا در روایت داستان ضرورتی ایجاد می‌شد و چاپلین مجبور می‌شد قسمت‌هایی را که قبلاً فیلم‌برداری کرده را تکرار کند؛ مگر قسمت‌هایی که با کل مجموعه داستان در تناقض بود.

روش فیلم‌سازی یکتای چاپلین تنها پس از مرگش شناخته شد، زمانی که صحنه‌های بریده شده فیلم‌ها و خروجی‌های نهایی آن‌ها بوسیله گروه بریتانیایی «مستند چاپلین ناشناخته» در سال ۱۹۸۳ بررسی شد.  از مهمترین فیلم های چاپلین می توان به دوش فنگ Shoulder Arms-1918) (، جویندگان طلا (The Gold Rush-1925) چراغ های شهر(City Lights-1931)، عصر جدید (Modern Times-1936)، و دیکتاتور بزرگ (The Great Dictator-1940) اشاره کرد.

Chaplin-EinsteinChaplin

مولفه های سینمای صامت

سایت و مجله سینمایی طعم سینما (taste of cinema)  مطلبی را به قلم ترومن هوپر، منتقد سرشناس چاپ کرده است که نکته های مهمی را در رابطه با اهمیت سینمای صامت و جنبه‌ی آموزشی آن برای دانشجویان سینما دارد.

سینمای صامت با جنبش‌هایی مانند «اکسپرسیونیسم آلمانی»، «امپرسیونیسم فرانسوی»، ‌«مکتب مونتاژ شوروی» و شگفتی‌های سینمای «دیوید وارک گریفیث» و «ژرژ ملیس» فرانسوی شناخته می‌شود. فیلم‌های کمدی چارلی چاپلین و باستر کیتون مردم را جادو و سود فراوانی را نصیب شرکت های سازنده کرده اند. و به این صورت سینما از شروع فعالیت یک صنعت برای سرگرمی مد نظر بوده است ولی در برخی مواقع به عنوان شاخه ای از هنر در نظر گرفته می شود.

ترومن هوپر شدیداً با فیلم ندیدن دانشجویان سینما مخالف می باشد و فاصله ی این هنرجویان از تاریخ سینمای صامت را دلیل ضعف آنها می شمارد. او به هفت دلیل به دانشجویان فیلم سازی می گوید به دیدن و تحلیل فیلم‌های دوران صامت بپردازند. دورانی که با ساخت فیلم «خواننده جاز» آلن کراسلند در سال ۱۹۲۷ کم‌کم زنگ پایانش را به صدا درآورد و در دهه ۱۹۴۰دیگر فیلم صامت به تاریخ پیوسته بود.

 در ادامه به چند ویژگی مهم سینمای صامت پرداخته می شود:

  • آموزش داستان‌گویی و روایت

برخلاف تصور مردم اکثر فیلم‌های سینمایی صامت از هزینه ی یکسانی برخوردار نیستند و یک روش تولید ندارند. به طور مثال دیوید وارک گریفیث و شرکت بیوگراف؛ و از سوی دیگر، ژرژ ملیس نابغه فرانسوی که توانست یک استودیو شیشه‌ای برای بهره‌برداری از نور طبیعی بسازد- منابع مالی متفاوت و روش کارگردانی گوناگونی داشتند.

بعد از یک دوره مهم که محبوبیت سینما فراسوی مورد انتظار بود؛ کارگردانان، بودجه‌های متوسط و بسیار کمی مثل امروز در اختیار داشتند و از نمایش صحنه‌های جنگی بزرگ و نماهای فانتزی پیچیده دوری می کردند. در واقع صحنه پردازی پرهیزانه ای نداشتند. فیلم طلوع (۱۹۲۷) فردریش ویلهلم مورنائو (کارگردان بزرگ سینمای اکسپرسیونیستی آلمان) و باد (۱۹۲۸) ویکتور شوستروم (کارگردان بزرگ و بازیگر مشهور سوئدی) از این مدل فیلم ها هستند.

  • فیلم‌های صامت، پدر فنون تدوین فیلم

قبل از دیوید وارک گریفیث که قوانین ورود و خروج بازیگر به یک صحنه را ثابت کرد، بیشتر از تدوین موازی استفاده می کردند و اکثراً روابط علت و معلول، مساله بود. از طرفی بعد از «لف کولشف» با آزمایش‌های مونتاژی‌اش و سرگئی آیزنشتاین با مونتاژ روشنفکرانه‌اش برای روایت ایده‌ها، اندیشه‌ها و قوانین تدوین، شکل دیگری پیدا کرد. در واقع اصلی ترین نکته تدوین سینمای صامت: ریتم، حرکت، سکون، ریتم درونی و یا بیرونی می‌باشد. درس بزرگ دیگر «حرکت» می‌باشد که چگونه و در چه جایی از حرکت باید استفاده کرد.

دوربین ها تا سال‌های ۱۹۶۰خیلی حجیم و سنگین بودند پس حرکت دوربین در صحنه‌های اوج، کشف و کلیدی استفاده می‌شد. فردریش ویلهلم مورنائو در فیلم «آخرین خنده» یا «تحقیر شده‌ترین مرد» محصول سال ۱۹۲۴، اولین دالی-حرکت مداوم دوربین را به ثبت رساند. از طرفی شما متوجه می‌شوید در کجا باید از «سکون» استفاده کنید.

  • آموزش میزانسن و کاربرد اشیا

میزانسن مجموعه‌ای است از: طراحی لباس و صحنه، طراحی نور، فضاسازی، ترکیب‌بندی، چگونگی حرکت و بازیگری، نوع‌ جایگذاری دوربین و… می‌باشد. میزانسن معنای فیلم و انتخاب روایت فیلم را مشخص می‌کند. در سینمای صامت میزانسن و استفاده از ترکیب‌بندی و مخصوصا «عمق میدان» اهمیت فراوانی دارد. دو استاد این امر دیوید وارک گریفیث و ابل گانس فرانسوی می باشند. در دوره ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ این بحث خیلی داغ بود. با ورود صدا در سینما و تولد ژانر نوآر، می‌توانید این تاثیرات را پیگیری کنید؛ مخصوصا رابطه نورپردازی و حرکت دوربین در چنین فیلم‌هایی اهمیت پیدا می کند. گریفیث از «کنتراست» بالای نور در فیلمبرداری خود بهره گرفت.

  • آموزش سکوت و موسیقی

فیلم‌های صامت در سینماها عموماً موسیقی‌ها و فضاسازی ملودراماتیک اغراق‌آمیز اکران می‌شدند. ولی نکته اساسی در این فیلم ها استفاده از «سکوت» می باشد. در سینمای صامت عموماً بعد از نقطه اوج و بحران اساسی یک سکوت طولانی به همراه دارد. در این شرایط معمولاً کاراکترها واقعی و رازی را کشف می‌کنند. اکثر فیلم‌های صامت ژاپنی توانستند نقاط کلیدی سکوت در فیلم را در تصویر نشان دهند. مشخصاً در درام‌های خانوادگی این اتفاق می افتد. این خصوصیت به سینمای ناطق نیز منتقل شد. سه فیلم ساز شاخص در این زمینه: «یاساجیرو اوزو»، «کنجی میزوگوشی» و «میکیو ناروسه» می باشند. مهم‌ترین فیلم در این زمینه «مصائب ژاندارک» محصول ۱۹۲۸ اثر  کارل تئودور درایر دانمارکی می باشد.

  • فیلم‌های صامت بنیانگذار جلوه‌های ویژه در سینما

دهه های قبل از رونق تجاری فیلم‌های علمی-تخیلی سال‌های ۱۹۵۰-۱۹۴۰ در فرانسه، ژرژ ملیس پیشرو جلوه‌های ویژه بود. در سال ۱۹۰۲ او فیلم «سفر به ماه» را تولید کرد. البته پیش از این فیلم، ملیس تجربه‌های گوناگونی در این حیته‌ داشت. در همین نوع از فیلم‌ها چگونگی استفاده از افکت‌ها، سوپرایمپوز، دیزالو، جامپ‌کات و انیمیشن رخ برکشید. نخستین فیلمی که ملیس فنون ویژه خود را به کار گرفت؛ «ژان دارک» (۱۹۰۰) می باشد که اولین اقتباس سینما و اولین ترفندهای عجیب سینما در آن اتفاق افتاد.

  • فیلم‌های صامت به عنوان اسناد تاریخی

فیلم‌های صامت، خود اسناد مهم تاریخی از توسعه و تغییر سینما می باشند. فیلم‌هایی مانند «مهاجر» (۱۹۱۷) چارلی چاپلین که یک فیلم کمدی رمانتیک در سینمای صامت می باشد، «مادر» (۱۹۲۶) وسوالد پودوفکین یک فیلم درام در شوروی سابق؛ «مترو پلیس» (۱۹۲۷) فریتس لانگ یک فیلم علمی-تخیلی در سینمای اکسپرسیونیستی آلمان؛ «اکتبر: ۱۰ روزی که دنیا را تکان داد» (۱۹۲۸) سرگئی آیزنشتاین فیلمی تاریخی در مکتب مونتاژ ؛ «مردم عادی» (۱۹۲۸) کینگ ویدور فیلم صامت مهم در سینمای صامت استودیویی آمریکاست و «جعبه پاندورا» (۱۹۲۸) گئورگ ویلهلم پابست که یک ملودرام در سینمای صامت آلمان می باشد؛ از جمله فیلم‌های مهمی‌اند که تاریخ سینمای صامت را با خود دارند.

  • شکوه بصری سینمای صامت

در سینمای فرانسه زمانی که جریانی به نام «امپرسیونیسم» در سینما به وجود آمد همه جذب تصاویر و قدرت آن شدند، شیفتگی به جهان بصری سینما و سینمایی ناب و خالص یکی از نکات کلیدی این جنبش در اوایل دهه ۱۹۲۰ بود. در فیلم‌های آنها یک نوع «ریتم بصری» را می بینیم. می‌توان به نخستین فیلم همین جنبش به نام «سمفونی دهم» محصول سال ۱۹۱۸ ابل گانس نیز اشاره کرد.

جستارهای وابسته: